سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بردسکن شهر من

صفحه خانگی پارسی یار درباره

فرهنگ خود را حفظ کنیم

    نظر

از اونجا که دیدم الفاظ و گفت و شنودمان به طرف کتابی شدن است تصمیم بر آن گرفتم که اصطلاحات روستایمان را برایتان بنویسم تا حداقل جایی برای نگه داری این کلمات وجود داشته باشد. بدون شک من همه این کلمات را بلد نیستم ولی با کمک شما می توانم آنها را بدست آورم. پس در این راه از شما کمک می خواهم، و اما کلمات و اصطلاحات:


جُل (jol  ): پارچه ای به مساحت 1 متر مربع برای حمل وسایل کوچک. (برای مثال مردم ده نان و مخلفاتش را داخل آن کرده و به سر زمین برده و غذا تناول می فرمایند)

 

جلُّ و پل (jollopol  ): قرار نگرفتن در یک جا. بیشتر برای بچه های بازیگوش استفاده می شود به دلیل اینکه آنها زیاد حرکت از خودشان نشان میدهند (بی جلُّ و پل باش: ساکت باش و زیاد به این ورو آن ور نرو و سر جایت بشین). این کلمه به عنوان اصطلاح رایج است.

 

سارُق (sarogh  ): همان کار جُل را انجام میدهد و اندازه آن تقریبا با جُل یکی می باشد.

 

چرشَو (chershao  ): پارچه ای به مساحت 2 تا 4 متر مربع برای حمل علف. (به عنوان حمل تعداد زیادی قرص نان نیز استفاده می شود)

 

تَه (ta  ): هر یک قرص نان را گویند

 

حُولی (hoyli    ): خانه، حیاط خانه

 

شُغا (shogha    ): طویله

 

سِکِی (seki  ): یواش

 

بِسار (besar): گاورو

 

تُخت (tokht): گوساله ی ماده

 

جِوَنَه (jevanah): گوساله ی نر

 

ماشین خط (mashine khat): اتوبوس یا واحد حمل مسافرین از یک منطقه به منطقه ی دیگر

 

دِسکَلَه (deskalah): داس کوچک برای بریدن علف

 

عَلَف تِرَو (alaf teraw): اره کوچک

 

کَلَه (kalah): باغچه ی خانه

 

خُش (khosh): مادر زن یا مادر شوهر

 

خُسور (khosour): پدر زن یا پدر

 

اُسنی (osny): هوو

 

تِیار (tiyar): درست و صحیح (تیِارِش کُ: درستش کن؛ تیارَه: درسته)

 

قاقُرو (ghaghoru): گیاه ریواس (البته ریواس هم وجود دارد ولی اگر قاقرو پرورش داده شود تبدیل به ریواس می شود)

 

اَخکُک (akhkok): چغاله، ذرد آلوی نارس

 

نِماشُم (nemashom): هنگام غروب

 

جَوز (jaoze): میوه گردو

 

اُوسَنَه (oysana): قصه و افسانه

 

کِلپَسَه (kelpasa): مارمولک

 

نِخُنجِلَه (nekhonjelah): گردویی که مغز آن به سختی خارج شود

 

چِغوک (cheghok): گنجشک

 

سِقَط (seghat): حیوانی که مرده باشد. (بیشتر برای خر مرده استفاده می شود)

 

یاه (yah): چوب مخصوص و بلندی که با آن گردو می ریزند

 

اُوبِری (oyberi): آبیاری

 

دُوری (doyri): بشقاب

 

مُلکِفَه (molkefah): وسیله ای از پارچه و سبد درست شده و با آن نان را می چسبانند.

 

شوگیر (shoygir): صبح زود

 

پِشوِزا (peshveza): تراس یا جلوی بهار خواب

 

تِراز (teraz): آبشار

 

اَشتوکی (ashtoyki): با عجله

 

بِزغَله مار (bezghalamar): سوسمار صحرایی

 

چولَه (choylah): خار و خاشاک درختان

 

کِوَند (kevand): سیبچه؛ پشمک؛ خربزه نارس

 

وِرمُختِ (vermokhteh): بر عهده کسی

 

اَلو (alloy): آتش

 

کنار اُو (kenar oy): دستشویی رفتن

 

جِغنَه (jeghnah): پرنده شکاری به نام قوش

 

یِلَه (yelah): ول و آزاد

 

تِغَرَه (tegharah): شاخه ی جوان یک درخت

 

قِلِف (gheleph): دیگ؛ نام نوعی غذا نیز می باشد

 

مونج (mounge): زنبور

 

گِزدُوم (gezdoum): عقرب

 

عَدل (adle): درست؛ تیار هم معنی میدهد(عَدلِش کو: درستش کن؛ عدلَه: درسته، تیارَه)

 

خُوی (khoy): کرت کشاورزی

 

پَلِز (palez): پُشتِه

 

چِلِه گُشتی (chelegoshti):  صفت پرنده ای که هنوز پروبالش در نیامده باشد

 

پِرِّزا (perreza): اوایل قابلیت پرواز یک پرنده که هنوز پرواز کردن را بلد نیست، به این پرنده پِرِّزا می گویند.

 

گال: (gall): عنکبوت

 

خُنجِلیک (khongelick): ویژگون

 

قِریش مار (gherish mar): الوات، غربت

 

دِکَّه کردن (dekka kerdan): صبر کردن

 

کِرُویَه (keroiyah): زیره

 

تَگ (tag): دره کوچک

 

کِمَر (kemar): کوه نه خیلی بزرگ

 

دو کارد (du kard): وسیله چیدن پشم گوسفند

 

نِلکُک (nelkok): آلوچه

 

آغال (aghal): لانه

 

تُلُمب (tolomb): وسیله ای که از ماست کره میگیرند، مشک

 

مِسکَه (meskah): کره خوراکی

 

مُرّی (morri): قارچ صدفی

 

کیشتَه (kishtah): برگه زرد آلو

 

کوف (koof): پرنده جغد

 

جوزِقَند (joizeghand): هلوی خشک شده

 

دَست دایَن (dast dayan): به موقع بهره برداری رسیدن

 

جوق (joogh): وسیله شخم زنی که همراه حیوان می باشد

 

تِرکَه (terkah): چوب باریک و تازه یک درخت

 

نِواخت (nevakht): با کلمه دادن همراه می شود و به معنی زدن می باشد (یَگ سیلی نواخت دُم: یک سیلی به صورتت میزنم)

 

جُفتَک ـ علیزَک (joftak-alizak): جست و خیز

 

بِیدَه (beidah): یونجه تابیده شده که خشک می باشد

 

وَخِه (vakhe): برخیز

 

تِمبو (tembo): شلوار زیر

 

بُلبُل (bolbol): پروانه

 

سُنقِرَه (songherah): جوجه تیغی

 

جوجو (joujou): خارپشت

 

تَف دایَن (taf dayan): سرخ کردن غذا

 

دِبَر کِردَن (debar kerdan): پوشیدن

 

وَتَه (vatah): پایین (اگر با کردن بیاید به معنی پایین کشیدن و پایین آوردن می باشد)

 

خُشتِلی (khoshteli): رشته آش

 

تُولی (tooli): سوراخی در استخر وی باشد که آب از آن خارج شده و به چوبی که ایت سوراخ را می بندد، چوتولی (choy tooli) می گویند.

 

دای (day): دیوار

 

سُمب (somb): غاری که در دامنه کوه حفر می کنند و در زمستان گوسفندان را در آن نگه می دارند

 

موسی تقی (moosa teghi): پرنده ای به نام یاکریم

 

کِفتَر بِناز (keftar benaz): نام پرنده قمری

 

سِرپَیی (ser payii): دمپایی

 

مُندَه (mondah): خسته

 

کُندَه (kondah): تنه درخت

 

گُردَه (gordah): قسمت پهلوی انسان

 

سِبُرج (seborj): طحال

 

قِلَم کردن (ghelam kerdan): تکه تکه کردن

 

توشلَه (tooshlah): تیله

 

وَرخِز (varkhez): برخیز، بلند شو

 

دِشو (Deshow): زیر، پنهان (دِشو کو: پنهانش کن)

 

تَه (Tah): واحد شمارش نان، قرص نان

 

از تاختَه (Az takhta) = از محله (Az mahalleye): تا موقعی که

 

رَهَک (Rahak) = نِلکوک (Nelkok): آلوچه

 

چی نَقلَه (Chi Naghla): چه خبر است

 

تِنوک کردن (Tenook): تنک کردن، به معنی پهن کردن نیز می شود. (سُفرَه رِ تِنوکِش کُ : سفره را پهن کن)

 

تَلم (Talm): کتک

 

بَرق (bargh): واحدی برای اندازه گیری دبی آب و هم به معنی مقدار خاکی که در تقاطع جوی های آب ریخته می شود تا آب تغییر مسیر یابد نیز گفته می شود (برق بگِردو: مسیر آب را عوض کن)

 

زِنَه (Zena): مقدار کم آبی که از سوراخی تراوش کند.

 

تخته کَش (Tekhte Kash): وسیله ای برای تغییر جهت آب.

 

قوقو (Ghogho): بیرون آمدن مغز گردو به طور کامل

 

مَه (Ma): بگیر

 

از جُش (Az josh): از پایه، از ریشه

 

خِرِفت (Khereft): کودن

 

گوبند (Goiband): کودن

 

یِکبِِرگی (Yekbergi): به طور کلی

 

توره (toira): توبره

 

اَستاق (Astagh): زن نازا

 

سُبنی (Sobni): سمنو

 

کِج بحث (Kej bahs): آن کسی که حرف دیگری را قبول نمی کند (یَره تو چَندِه کِج بحثی: چرا حرف حالیت نمی شه)